حديث جوانی
شعر از: رهی معيری آواز: جواد بديعزاده ![]() اشکم، ولی به پای عزيزان چکيدهام خارم، ولی به سايهی گل آرميدهام با ياد رنگ و بوی تو ای نوبهار عشق همچون بنفشه سر به گريبان کشيدهام ![]() چون خاک، در هوای تو از پا فتادهام چون اشک، در قفای تو با سر دويدهام من جلوهی شباب نديدم به عمر خويش از ديگران حديث جوانی شنيدهام ![]() از جام عافيت می نابی نخوردهام وز شاخ آرزو گل عيشی نچيدهام موی سپيد را فلکم رايگان نداد اين رشته را به نقد جوانی خريدهام ![]() ای سرو پایبسته به آزادگی مناز آزاد من، که از همه عالم بريدهام گر میگريزم از نظر مردمان، رهی عيبم مکن، که آهوی مردم نديدهام ![]() |
||