مرداب چشم او
شعر از: فرخ تميمی اجرای ترانه: ويگن عکاس: پونه عکسها: سوئيس (زوريخ) ![]() سالی گذشته است زان ماجرا که عشق من و او از آن شکفت زان شامها که قصهی تنهائیم شنفت در آن شب اميد چشمان او به سبزی مرداب سبز بود در گوش من، ترانه نيزار میسرود آغوش مهر او گرمای بيکرانهی ظهر کوير داشت ![]() زان ماجرای تلخ سالی گذشته است. با آنکه داستان من و او کهنه شدهست با آنکه دوستدار شکارم، ولی هنوز هر گاه بر کرانهی مرداب میرسم با تير سينهسوز مرغابيان وحشی آنرا نمیزنم. ![]() |
||