عبور
شعر از: پونه اجرای ترانه: فرامرز اصلانی ![]() سايهاش را ديدم که پشت زنبقها دنبال دفتر شعری میگشت ... ![]() گفته بودم که مادرِ چادرنماز رنگ مويش نوارنی است که مشقهای هفتسالگی گنجهی چوبیاش هم پوسيده است گفته بودم که راه سفر از ميانههای گريه به بيراهه میرود انگار صدای آن همه شاپرک، فقط از قيلولههای ظهر، يا قصههای تو میآمد نمیخواهم ... نمیتوانم غبار کوچهها را قدم بزنم ... ![]() گفته بودم که دلِ ماهی، برای ماه دلتنگی خواهد کرد که غصهی ابر، به گوشِ خوابِ خورشيد نمیرسد که چشم پروانه، فقط با بادهای مهاجر است حالا، پرنده پشت پنجرههای انتظار وُ حرف من در سکوت انگشتهای جوهری ... ![]() اصلا باورت میشد، که باز از نسيم وُ خاطره بنويسم؟ هميشه پای خودم که میروم (پشت اين توری روزمرهگی)، دلم به اندازهی تو میترسد گفته بودم کسی نخواهد آمد ... ![]() آب به آب چشمه به دريا چشمان من هم به باران! حالا خودت بگو کداميک خيسترند؟ ... ![]() |
||