هفتسينِ سکوت
شعر از: پونه اجرای ترانه: منصور ![]() از اين همه حرفهای نگفته وُ دلتنگیهای بیسبب برای تو که نه، برای دل خودم مینويسم ![]() گريه میکنی؟ ليوان آب برای چه؟ استکان لبپريدهی چای همين صندلی پاره وُ کهنه من يا تو، چه فرقی دارد دختر گريههای شبانهام لبهای سرخ، هميشه از خون حرف میزنند لبهای من از تو ... ![]() ديگر هرگز چشمهايم را به خستگی نمیدهم وسوسهی قصههای تو را میخواهم بوی سبز چمنزاران گمشده تنهايی سنگين سايهبانها رديف چراغهای منتظری که از کنارم میگذشتند گرمای نفسهای تشنه پهنای ساحلی غريب ... ![]() دستم را زير چانهات گذاشتم میخواستم نوازشت کنم شايد شهامت يک نگاه کافی بود شايد میشد به همين سادگی مُرد ... ![]() ببين تاريکی چه سرد است، سينهريز شب دور وُ کمرنگ ... صدای پای تو ... قدمهايت را شماره خواهم کرد آرزوی ديگری ندارم ... ![]() رنگ قرمزت را دوست دارم، ماهی بیتابِ کوچولو ... ![]() |
||