ساحل دريا
شعر از: محمدعلی بهمنی صدا: محمدعلی بهمنی با غروب اين دل گرفته مرا میرساند به دامن دريا ![]() میروم گوش میدهم به سکوت چه شگفت است اين هميشه صدا ![]() لحظههايی که در فلق گم شد با شفق باز میشود پيدا ![]() چه غروری، چه سرشکن سنگی موجکوب است، يا خيال شما ![]() دل خورشيد هم بحالم سوخت سرختر از هميشه گفت: بيا ![]() میشد اينجا نباشم اينک آه بیتو موجم نمیبرد زاينجا ![]() راستی گر شبی نباشم من چه غريب است ساحل تنها ![]() من و اين مرغهای سرگردان پرسهها میزنيم تا فردا ![]() تازه شعری سرودهام از تو غزلی چون خود شما زيبا ![]() تو که گوشت بر اين دقايق نيست باز هم ذوق گوشماهیها ![]() |
||