به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
شعر از: فروغ فرخزاد صدا: خسرو شکيبايی عکاس: پونه عکسها: آذربايجان شرفی ![]() به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد به جويبار که در من جاری بود به ابرها که فکرهای طويلم بودند به رشد دردناک سپيدارهای باغ که با من از فصلهای خشک گذر میکردند ![]() به دستههای کلاغان که عطر مزرعههای شبانه را برای من به هديه میآوردند ![]() به مادرم که در آئينه زندگی میکرد و شکل پيری من بود و به زمين، که شهوت تکرار من، درون ملتهباش را از تخمههای سبز میانباشت سلامی، دوباره خواهم داد ![]() میآيم، میآيم، میآيم با گيسويم: ادامهی بوهای زير خاک با چشمهايم: تجربههای غليظ تاريکی با بوتهها که چيدهام از بيشههای آنسوی ديوار ![]() میآيم، میآيم، میآيم و آستانه پر از عشق میشود و من در آستانه به آنها که دوست میدارند و دختری که هنوز آنجا، در آستانهی پر عشق ايستاده، سلامی دوباره خواهم داد ![]() |
||