زير بارانی که نيست
شعر از: بیتا اميری اجرای ترانه: سالار عقيلی شعر ترانه: اسحاق انور عکاس: پونه عکسها: تنگه واشی (فيروزکوه) ![]() در خيالات خودم در زير بارانی که نيست میرسم با تو به خانه، از خيابانی که نيست ![]() مینشينی روبه رويم خستگی درمیکنی چای میريزم برايت توی فنجانی که نيست ![]() باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟ باز میخندم که خيلی ...! گرچه میدانی که نيست ![]() شعر میخوانم برايت واژهها گل میکنند ياس و مريم میگذارم توی گلدانی که نيست ![]() چشم میدوزم به چشمت، میشود آيا کمی دستهايم را بگيری بين دستانی که نيست؟ ![]() وقت رفتن میشود با بغض میگويم نرو پشت پايت اشک میريزم در ايوانی که نيست ![]() میروی و خانه لبريز از نبودت میشود باز تنها میشوم با ياد مهمانی که نيست ![]() رفتهای و بعد تو اين کار هر روز من است باور اينکه نباشی کار آسانی که نيست ![]() |
||