به ديدارم بيا هر شب
شعر از: مهدی اخوان ثالث اجرای ترانه: ابراهيم شرفیزاده شعر ترانه: مولوی عکاس: پونه عکسها: کن (تهران) ![]() به ديدارم بيا هر شب، در اين تنهايیِ تنها و تاريکِ خدامانند، دلم تنگ است. ![]() بيا ای روشن، ای روشنتر از لبخند. شبم را روز کن در زير سرپوش سياهیها دلم تنگ است. ![]() بيا بنگر، چه غمگين و غريبانه، در اين ايوان سرپوشيده وين تالاب مالامال دلی خوش کردهام با اين پرستوها و ماهیها و اين نيلوفر آبی و اين تالاب مهتابی ![]() بيا، ای همگناهِ من در اين برزخ بهشتم نيز وهم دوزخ به ديدارم بيا، ای همگناه، ای مهربان با من، که اينان زود میپوشند رو در خوابهای بیگناهیها و من میمانم و بيداد بیخوابی در اين ايوان سرپوشيدهی متروک، شب افتاده است و در تالاب من ديریست، که در خوابند آن نيلوفر آبی و ماهیها، پرستوها. ![]() بيا امشب که بس تاريک و تنهايم. بيا ای روشنی، اما بپوشان روی، که میترسم ترا خورشيد پندارند و میترسم همه از خواب برخيزند و میترسم که چشم از خواب بردارند نمیخواهم ببيند هيچ کس ما را نمیخواهم بداند هيچ کس ما را و نيلوفر که سر بر میکشد از آب، پرستوها که با پرواز و با آواز، و ماهیها که با آن رقص غوغايی، نمیخواهم بفهمانند بيدارند. ![]() شب افتاده است و من تنها و تاريکم. و در ايوان و در تالاب من ديریست در خوابند، پرستوها و ماهیها و آن نيلوفر آبی. بيا ای مهربان با من! بيا ای ياد مهتابی! ![]() |
||