همراه
شعر از: سهراب سپهری اجرای ترانه: اکبر گلپايگانی شعر ترانه: فضلالله توکل عکاس: پونه عکسها: باغ پرندگان (تهران) ![]() تنها در بی چراغی شبها میرفتم. دستهايم از ياد مشعلها تهی شده بود. ![]() همهی ستارههايم به تاريکی رفته بود. مشت من ساقهی خشک تپشها را میفشرد. لحظهام از طنين ريزش پيوندها پر بود. تنها میرفتم، میشنوی؟ تنها. من از شادابی باغ زمرد کودکی براه افتاده بودم. آيينهها انتظار تصويرم را میکشيدند، درها عبور غمناک مرا میجستند. و من میرفتم، میرفتم تا در پايان خودم فروافتم. ![]() ناگهان، تو از بيراههی لحظهها، ميان دو تاريکی، به من پيوستی. صدايم نفسهايم با طرح دوزخی اندامت درآميخت: همهی تپشهايم از آن تو باد، چهرهی به شب پيوسته! همهی تپشهايم. من از برگريز سرد ستارهها گذشتهام تا در خطهای عصيانی پيکرت شعلهی گمشده را بربايم. ![]() دستم را به سراسر شب کشيدم، زمزمهی نيايش در بيداری انگشتانم تراويد. خوشهی فضا را فشردم، قطرههای ستاره در تاريکی درونم درخشيد. و سرانجام در آهنگ مهآلود نيايش ترا گم کردم. ![]() ميان ما سرگردانی بيابانهاست. بی چراغی شبها، بستر خاکی غربتها، فراموشی آتشهاست. ميان ما "هزار و يک شب" جستوجوهاست. ![]() |
||