کولی
شعر از: سيمين بهبهانی آواز: همايون شجريان شعر آواز: سيمين بهبهانی عکاس: پونه عکسها: کوير لوت ![]() رفت آن سوار کولی، با خود تو را نبرده شب مانده است و با شب، تاريکیای فشرده ![]() کولی کنار آتش، رقص شبانهات کو؟ شادی چرا رميده؟ آتش چرا فسرده؟ ![]() خاموش مانده اينک، خاموش تا هميشه چشم سياه چادر با اين چراغ مرده ![]() رفت آنکه پيش پايش دريا ستاره کردی چشمان مهربانش يک قطره ناسترده ![]() در گيسوی تو نشکفت آن بوسه لحظهلحظه اين شب نداشت - آری - الماس خردهخرده ![]() بازی کنان ز گويی، خون میفشاند و میگفت روزی سياهچشمی، سرخی به ما سپرده ![]() میرفت و گَرد راهش، از دود آه تيره نيلوفرانه در باد، پيچيده تاب خورده ![]() سودای همرهی را گيسو به باد دادی رفت آن سوار و با خود، يک تار مو نبرده ![]() |
||