مرا به خانه صدا کن
شعر از: هيوا مسيح اجرای ترانه: داريوش شعر ترانه: روزبه بمانی عکاس: پونه عکسها: خور ![]() چگونه از تمام زمين گذشتی؟ ![]() سراسر جادهها سراسر پلها تنها چراغی میرفت که زمزمههای تلخش در باد میماند. ![]() چگونه از تمام حرفهای کودکی که در کوچهها دويدند و از تمام روزنامههای دنيا چيزی به يادت نمانده است تا در جايی آرام بنويسی: خانه.!؟ ![]() سراسر جادهها و پلها تنها چراغی میرفت و قطارهای سياه که از تونلها پيش میآمدند و در سوتی تلخ میرفتند دور میشدند. ![]() سراسر شب تنها چراغی میرفت که از حرفهای کودکی و از تمام روزنامههای نمور چيزی به يادش نمانده بود. ![]() چيزی به يادم نمانده است. ![]() سراسر روز آدمها را از نزديک آدمها را از دور تماشا کردن، چهرههايی که در غبار میگريند چهرههايی که در باد میخندند. گريه کردن خنديدن، سراسر اين همه پل اين همه راه اين همه شب زمين تنها چراغی بودن، با زمزمهای تلخ که در باد میماند بی که بر ديوار جايی نوشتن: خانه. ![]() مرا به خانه صدا کن در ماه برف میبارد و از روی تمام پلها از روی تمام جادهها و ريلها هراسی تازه میگذرد. ![]() مرا به خانه صدا کن. ![]() سراسر اين همه شب زمين خود را از دور تماشا کردن که در شيب پلها و پيچ کوچهها دور میشود وقتی از پنجرهها حتا چراغها میترسد، ميان باد میگريد کنار راه میميرد. ![]() مرا به خانه صدا کن. ![]() سراسر زمين سيبهای سرخ در مهتابیهای تاريک از ياد رفته است و جورابهای گُلی دختران از بند رخت رها شده است. ![]() بند رخت بر آسمان خطی میکشد و تو از تمام روزهای رفته که تاب آوردی ماه را آرزو میکنی خانه را. ![]() ماه را آرزو میکنم ماه سبز را که سبز می درخشد. ![]() |
||