صرف هر سه زمانِ شما
شعر از: سيد علی صالحی آواز: همايون شجريان شعر آواز: دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی عکاس: پونه عکسها: ايران ![]() گاهی آنقدر بَدَم میآيد که حس میکنم بايد رفت بايد از اين جماعت پُرگو گريخت واقعا میگويم گاهی دلم میخواهد بگريزم از اينجا حتی از اسمم، از اشاره، از حروف، از اين جهانِ بیجهت که ميا، که مگو، که مپرس! ![]() گاهی دلم میخواهد بگذارم بروم بی هر چه آشنا، گوشهی دوری گمنام حوالیِ جايی بیاسم، بی اسمِ خودم اشاره به حرف، بی حرفِ ديگران اشاره به حال، بعد بی هيچ گذشتهای به ياد نياورم از کجا آمده، کيستم، اينجا چه میکنم. بعد بی هيچ امروزی به ياد نياورم که فرقی هست، فاصلهای هست، فردايی هست. گاهی واقعا خيال میکنم روی دستِ خداوند ماندهام خستهاش کردهام. ![]() راهی نيست بايد چمدانم را ببندم راه بيفتم ... بروم. و میروم اما به درگاه نرسيده از خود میپرسم: کجا ...؟! کجا را دارم، کجا بروم؟ ![]() |
||