ناپايدار
شعر از: فريدون توللی اجرای ترانه: علی شاهسون شعر ترانه: - عکاس: پونه عکسها: گَرمه ![]() میخواند و سايههای گريزندهی خيال میتافت در فروغ نگاهش به روشنی "گيرم که برکنی دل سنگين ز مهر مهر از دلم چگونه توانی که برکنی" ![]() دستش فشردم از سر پيمان و شور و عشق کای در سپهر بخت، فروزنده اخترم "گر برکنم دل از تو و برگيرم از تو مهر اين مهر بر که افکنم اين دل کجا برم؟" ![]() افسرده سر به سينهی من برنهاد و خواند با آتشين دمی که دم اشک و ناله بود: "هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچيد در رهگذار باد، نگهبان لاله بود" ![]() اشک از رخش ستردم و گفتم که بیگمان بالين عشق ما دم مرگ است و رستخيز "من در وفای عهد چنان کُند نيستم کز دامن تو دست بدارم به تيغ تيز" ![]() ناليد زار و گفت فريدون وفا خوش است آوخ که نيست در تو و نيک است روشنم "دردیست بر دلم که گر از پيش آب چشم بردارم آستين، برود تا به دامنم" ![]() در چشم کهربايی او خيره از اميد گفتم که ای اميد دل غمپرست من بگشای راز و خاطر نازک گران مدار باشد که اين گره بگشايد به دست من ![]() لرزيد و گفت آنچه منش جويم ای دريغ خندان گلی بود که در اين شورهزار نيست نقش وفا و مهر به ديباچهی حيات زيباست ليک در دل کس پايدار نيست ![]() در هيچ سينه نيست دلی گرم و استوار کز دور روزگار نبيند تزلزلی "بالای خاک هيچ عمارت نکردهاند کز وی به دير و زود نباشد تحولی" ![]() عشق تو نيز با همه سوگند و اشتياق گر هست ليک جز هوسی کودکانه نيست با من بمير زآنکه بجز در پناه مرگ جاويد عشق هيچکسی در زمانه نيست ![]() |
||