فکر گمشده
شعر از: هيوا مسيح اجرای ترانه: هايده شعر ترانه: اسماعيل نواب صفا عکاس: پونه عکسها: سوئيس ![]() همیشه رویایی با من است همیشه حسی از بارانهای بسیار، از دریاهای دور با من است با مردمانی که در ساحل نشسته به هیچ نگاه میکنند. ![]() همیشه قایقی در شب، در من پیش میآید میآید با تمام افقهای آب، خیالات گمشده با فرداهای دور از دستِ آدمی. ![]() همیشه رویایی در شب من پیش میآید: کسی خدا را برای دستهای رو به آسمان و بیکجا میآورد. شیخی چراغی برای پنجرههای ناامید. کسی پسران گمشده را برای مادرانِ عسل. جویی، آب عزیز را برای تشنگیهای جهان. در اعماق این همیشههای عزیز اما قایقی گم شدهام انگار در اعماق افقهای دور، خیالی گم شدهام انگار. در اعماق آسمانها فکری گم شدهام انگار. که همیشه، همیشه در انتهای رویاهای خیسم چشمهایم را، در آنجاهای دور، جا میگذارم. ![]() |
||