گنهکار
شعر از: فریدون توللی آواز: حميدرضا نوربخش شعر آواز: يدالله عاطفی عکاس: پونه عکسها: حافظيه، شيراز ![]() دل من چنگ افسون است و هر عشق در آن بنهاده از خود یادگاری ز هر مهری در او افسرده یادی ز هر مویی بر او پیچیده تاری ![]() زرافشان، پُر گره، شبرنگ، بیتاب به هم پیوسته بس گیسو در این چنگ خمُش، در انتظار زخمهی سوز که تا خود رازها گوید به آهنگ ![]() شبانگاهان که در تنهایی سرد به دامن گیرم این ساز کهنگوی به زیر لغزش نرم سرانگشت هزاران یاد خوش خیزد ز هر سوی ![]() فضای خانه لرزد آنچنان گرم که زیبا کودکانم بر سر آیند: "پدر! این چیست این بانگ دلاویز که در کاشانهی ما میسرایند؟" ![]() زنم در گوشهی دیگر کشد بانگ که بس کن مرد، زین هنگامه بس کن! نه برنایی دگر با این دو فرزند بدین پیرانهسر، ترک هوس کن! ![]() ولی من دور از آن اندرز بیگاه دو گوشم بر سروش آسمانهاست دو چشمم خیره چون کوران و زان یاد شرار آتشم بر استخوانهاست. ![]() |
||