پايان شب
شعر از: رهی معيری اجرای ترانه: سهيل نفيسی شعر ترانه: ابراهیم منصفی عکاس: پونه عکسها: يونان ![]() رفت و نرفته نکهت گيسوی او هنوز غرق گل است بسترم از بوی او هنوز ![]() دوران شب ز بخت سياهم بسر رسيد نگشوده تاری از خم گيسوی او هنوز ![]() از من رميده و جای به پهلوی غير کرد جانم نيارميده به پهلوی او هنوز ![]() دردا که سوخت خار و خس آشيان ما نگرفته خانه در چمن کوی او هنوز ![]() روزی فکند يار نگاهی بسوی غير باز است چشم حسرت من سوی او هنوز ![]() يکبار چون نسيم صبا، بر چمن گذشت میآيد از بنفشه و گل، بوی او هنوز ![]() روزی که داد به گل روی او، رهی مسکين نبود با خبر از خوی او هنوز ![]() |
||