در کُنهِ شادی
شعر از: دکتر محمدرضا شفيعی کدکنی اجرای ترانه: شکيلا عکاس: پونه عکسها: جنگلهای سياه (آلمان) ![]() در آرامشِ سبزِ اين شهر، در کُنهِ شادی شگفتا شگفتا! دلِ من به يادِ قفس میزند! ![]() در آنجا که نبضِ جهان در تبِ روحیِ خود به فريادهای کويری به اميدِ فريادرس میزند ![]() در آنجا که در خاک و خاکستر و خون هنوز آرزوها نفس میزند ![]() در آنجا که آن عشقِ پاکِ برهنه لبِ تشنه جان میسپارد وليکن ز دستِ عسس، آب پس میزند. ![]() |
||