و پيامی در راه
شعر از: سهراب سپهری اجرای ترانه: سياوش قميشی عکاس: پونه عکسها: ديوار ندبه (Jerusalem) ![]() روزی خواهم آمد، و پيامی خواهم آورد. در رگها، نور خواهم ريخت. و صدا خواهم در داد: ای سبدهاتان پر خواب! سيب آوردم، سيب سرخ خورشيد. ![]() خواهم آمد، گل ياسی به گدا خواهم داد. زن زيبای جذامی را، گوشواری ديگر خواهم بخشيد. کور را خواهم گفت: چه تماشا دارد باغ! دورهگردی خواهم شد، کوچهها را خواهم گشت، جار خواهم زد: آی شبنم، شبنم، شبنم. رهگذاری خواهد گفت: راستی را، شب تاريکی است، کهکشانی خواهم دادش. روی پل دخترکی بیپاست، دب اکبر را بر گردن او خواهم آويخت. ![]() هر چه دشنام، از لبها خواهم برچيد. هر چه ديوار، از جا خواهم برکند. رهزنان را خواهم گفت: کاروانی آمد بارش لبخند! ابر را، پاره خواهم کرد. من گره خواهم زد، چشمان را با خورشيد، دلها را با عشق، سايهها را با آب، شاخهها را با باد. و بهم خواهم پيوست، خواب کودک را با زمزمهی زنجرهها. بادبادکها، به هوا خواهم برد. گلدانها، آب خواهم داد. ![]() خواهم آمد، پيش اسبان، گاوان، علف سبز نوازش خواهم ريخت. ماديانی تشنه، سطل شبنم را خواهم آورد. خر فرتوتی در راه، من مگسهايش را خواهم زد. خواهم آمد سر هر ديواری، ميخکی خواهم کاشت. پای هر پنجرهای، شعری خواهم خواند. هر کلاغی را، کاجی خواهم داد. مار را خواهم گفت: چه شکوهی دارد غوک! ![]() آشتی خواهم داد. آشنا خواهم کرد. راه خواهم رفت. نور خواهم خورد. دوست خواهم داشت. ![]() |
||