دلی در آتش
شعر از: هوشنگ ابتهاج اجرای ترانه: مرضيه عکاس: پونه عکسها: غار عليصدر ![]() چه غم دارد ز خاموشی درونِ شعلهپروردم که صد خورشيد آتش برده از خاکسترِ سردم ![]() به بادم دادی و شادی، بيا ای شب تماشا کن که دشتِ آسمان دريایِ آتش گشته از گردم ![]() شرارانگيز و طوفانی، هوايی در من افتادهست که همچون حلقهی آتش در اين گرداب میگردم ![]() به شوقِ لعل جانبخشی که درمانِ جهان با اوست چه طوفان میکند اين موجِ خون در جانِ پُر دردم ![]() وفاداری طريقِ عشق مردان است و جانبازان چه نامردم اگر زين راهِ خونآلود برگردم ![]() در آن شبهای طوفانی که عالم زير و رو میشد نهانی شبچراغ عشق را در سينه پروردم ![]() برآر ای بذرِ پنهانی سر از خواب زمستانی که از هر ذرهی دل آفتابی بر تو گستردم ![]() ز خوبی آبِ پاکی ريختم بر دستِ بدخواهان دلی در آتش افکندم سياووشی برآوردم ![]() چراغ ديده روشن کن که من چون سايه شب تا روز ز خاکسترنشينِ سينه آتش وام میکردم ![]() |
||