سرچشمه
شعر از: احمد شاملو آهنگساز و اجرا: هوشنگ کامکار و گروه کامکارها عکاس: پونه عکسها: همدان ![]() در تاريکی چشمانت را جستم در تاريکی چشمهايت را يافتم و شبم پر ستاره شد. ![]() تو را صدا زدم در تاريکترينِ شبها، دلم صدايت کرد و تا با طنينِ صدايم به سوی من آمدی. با دستهايت برای دستهايم آواز خواندی برای چشمهايم با چشمهايت برای لبهايم با لبهايت با تنت برای تنم آواز خواندی من با چشمها و لبهايت انس گرفتم با تنت انس گرفتم، چيزی در من فروکش کرد چيزی در من شکفت من دوباره در گهوارهی کودکی خويش به خواب رفتم و لبخندِ آنزمانیام را باز يافتم. ![]() در من شک لانه کرده بود دستهای تو چون چشمهئی به سوی من جاری شد و من تازه شدم، من يقين کردم يقين را چون عروسکی در آغوش گرفتم و در گهوارهی سالهای نخستين به خواب رفتم، در دامانت که گهوارهی روياهايم بود. و لبخند آنزمانی، به لبهايم برگشت. با تنت برای تنم لالا گفتی. چشمهای تو با من بود و من چشمهايم را بستم چرا که دستهای تو اطمينانبخش بود ![]() بدی، تاريکیست شبها جنايتکارند ای دلاويزِ من ای يقين! من با بدی قهرم و تو را به سانِ روزی بزرگ آواز میخوانم. ![]() صدايت میزنم، گوش بده، قلبم صدايت میزند. شب گرداگردم حصار کشيده است و من به تو نگاه میکنم، از پنجرههای دلم به ستارههايت نگاه میکنم چرا که هر ستاره آفتابیست من آفتاب را باور دارم من دريا را باور دارم و چشمهای تو سرچشمهی درياهاست انسان، سرچشمهی درياهاست. ![]() |
||