نجاتدهنده
شعر از: سيد علی صالحی اجرای ترانه: بيژن مرتضوی عکاس: پونه عکسها: بيستون (کرمانشاه) ![]() هيچ! حتی گلدانِ کوچکِ پنجره نيز از کنايهی باد وُ بیقراریِ اين پَرده نخواهد رنجيد ![]() اينجا همه چيز مَحْرَم من است ماه، سکوت، صندلی، کلمات ...! ![]() اين لحظه همان لحظهی کاملِ کتابِ سَربستهی ماست که روزی از رازِ رفتن به جانبِ نور گشوده خواهد شد. ![]() حالا به نيتِ يکی پيالهی آب چشمهايت را ببند و هر چه دلت خواست از خوابِ گريه بخواه! ![]() روز خواهد شد باران خواهد آمد و کلماتِ بُريدهبُريدهی ما شبی در لکنت پروانه از بُرشِ بیباورِ قيچی خواهند گذشت. ![]() فعلا به کسی نگو اينجا شب است نگو صدای سوهان و بُريدنِ قفل میآيد قيچی خيلی تيز است! ![]() خودت را به کوچهی بادهای پُرکنايه بزن پرده هم باشد از ماه بگو از سکوت و از کلماتی خسته که از پیِ صندلیهای خالی به خواب رفتهاند. ![]() |
||