تو
شعر از: پونه آواز: شهرام ناظری عکاس: پونه عکسها: شيراز (باغ عفيفآباد) تو با من بیمنی، من بیتو با تو (دکتر اسماعيل خويی) هر صدای پا هر سايهای که پرشتاب از سايهروشنِ پيادهروها میگذشت هر چتر، هر چراغ انگار شکلی از خودت بودند ![]() هر شبکلاه برف هر پولک ستاره به دفتر آسمان هر خوابِ مانده از عطر مشرقی هر پچپچ گريزان وُ هر پيک بیخبر انگار شکلی از خودت بودند ![]() هر هقهقِ نگاه هر آهِ باد وُ هر سازِ شاد هر شعر، هر شراب هر نوش وُ هر تشنگی انگار شکلی از خودت بودند ![]() هر سرمهی بهار هر بزم رنگينکمان وُ هر نگينِ مهتاب هر سايه، هر سار، هر رگبار هر باغ وُ هر شکوفه انگار شکلی از خودت بودند ![]() کنار زنبقی که از هوایِ دل نمیرود کنار خوشیهای ساده وُ اين بغضِ روانی که اسم صميمیاش زندگیست، انگار شکلی از خودت بودم ... ![]() |
||