غزلواره
شعر از: حميد مصدق ![]() اين عشق ماندنی اين شعر بودنی اين لحظههای با تو نشستن سرودنیست اين لحظههای ناب در لحظههای بیخودی و مستی شعر بلند حافظ از تو شنودنیست ![]() اين سر - نه مست باده، اين سر که مست مست دو چشم سياه توست اينک به خاک پای تو میسايم کاين سر به خاک پای تو با شوق سودنیست ![]() تنها تو را ستودم آنسان ستودمت که بدانند مردمان محبوب من به سان خدايان ستودنیست ![]() من پاکباز عاشقم از عاشقان تو با مرگم آزمای با مرگ اگر که شيوهی تو آزمودنیست ![]() اين تيره روزگار در پردهی غبار دلم را فرو گرفت تنها به خنده يا به شکرخندههای تو گرد و غبار از دل تنگم زدودنیست ![]() در روزگار هر که ندزديد مفت باخت من نيز میربايم اما چه؟ - بوسه، بوسه از آن لب ربودنیست ![]() تنها تويی که بود و نمودت يگانه بود غير از تو، هر که بود هرآنچه نمود نيست ![]() بگشای در به روی من و عهد عشق بند کاين عهد بستنی - اين در گشودنی است ![]() اين شعر خواندی اين عشق ماندنی اين شور بودنیست ![]() اين لحظههای پرشور اين لحظههای ناب اين لحظههای با تو نشستن - سرودنیست ![]() |
||