زنجير
شعر از: سيمين بهبهانی آواز: غلامحسين بنان ![]() برگ پاييزم، ز چشمِ باغبان افتادهام خوار در جولانگهِ باد خزان افتادهام اشکِ ابرم کاينچنين بر خاکِ ره غلتيدهام واژگون بختم، ز چشمِ آسمان افتادهام ![]() قطرهيی بر خامهی تقدير بودم - روسياه - بر سپيديهایِ اوراقِ زمان افتادهام جایِ پایِ رهرو عشقم، مرا نشناخت کس بر جبينِ خاک، بینام و نشان افتادهام ![]() روزگاری شمع بودم، سوختم، افروختم غرقِ اشکِ خود، کنون چون ريسمان افتادهام کوهِ پابرجا نيم، سرگشتهام، آوارهام پيشِ راهِ باد، چون ريگِ روان افتادهام ![]() از تلطف چترِ سبزم، سايبانِ خستگان از تواضع سايهام، بر خاکدان افتادهام استوارم سخت، چون زنجير و رسوا پيش خلق همچنان از اين دهان در آن دهان افتادهام ![]() قطرهايی بیرنگ بودم، نور عشق از من گذشت بر فلک چون هالهی رنگينکمان افتادهام آه "سيمين" نغمههای سينهسوز عشق را اين زمان آموختندم کز زبان افتادهام ![]() |
||