يک
شعر از: زيبا کاوهای اجرای ترانه: گوگوش ![]() باد و مشت پر عطر ياس امينالدوله که پاورقیِ خوابهایِ بیابهامِ کودکی بود در شاخهی نسترن رشد کنی تا برسی به آسمانکورههایِ پر از هزار ستاره همان سهمِ شبانهی هميشگی و آنجا يک سينی تابستان بگذاری سر سفرهی ماه و تا حواسشان نيست با خودت حساب کنی کدام ستاره در جيب پر از ترانهات جا میشود آنرا بچينی و در جيب پنهان دلت بگذاری و دمدمههای صبح دوباره برگردی به همان اتاق کوچکی که در آن برای ابد خوابيدهای! ![]() |
||