ميلاد
شعر از: ماندانا زنديان اجرای ترانه: پاکسيما و پيروز عکاس: پونه عکسها: ايتاليا (Tirol) يک دست جام باده و يک دست زلف يار رقصی چنين ميانهی ميدانم آرزوست مولوی حقيقت دارد که تو میتوانی با دستهای من سهتار قلممو را بنوازی و نتهای رنگپريده را فيروزهای کنی (بايد بسيار زيسته باشی که اين همه از آسمان آکندهای) ![]() حقيقت دارد که من میتوانم با شعرهای تو با باران مشاعره کنم و بند نيايم (بايد بسيار گريسته باشم که اين همه در واژههای تو غوطهورم) ![]() تا من بنفشهها را ميان شبهای زمستان قسمت کنم، تو يک خوشه انگور به صدايت تعارف کن خطی از شعرهايت را که بخوانی سال، تحويل میشود ![]() حقيقت دارد که در حضور تو بودن هميشه از نبودن زيباتر است. ![]() |
||