چشم بخت
شعر از: نادر نادرپور اجرای ترانه: آرتوش ![]() بی تو، بی تو ای که در دل منی هنوز داستان عشق من به ماجرا کشيد بی تو لحظهها گذشت و روزها گذشت بی تو کار خندهها به گريهها کشيد ![]() بی تو اين دلی که با دل تو میتپيد وه که ناله کرد و ناله کرد و ناله کرد بی تو، بی تو دست سرنوشت کور من اشک و خون به جای باده در پياله کرد ![]() عمر من شبی سياه و بیستاره بود ديدگان تو، ستارگان او شدند لحظهای ز بام ابرها برآمدند لحظهای به کام ابرها فروشدند ![]() در فروغ اين ستارگان بیدوام روزگار شادی و غمم فرا رسيد آن بجز دمی نماند و اين هميشه ماند اين هميشه ماند و آن به انتها رسيد ![]() آسمان حسود بود و چشم بخت من چون ستارگان چشم تو دميد و مرد بی تو از لبان من ترانهها گريخت بی تو در نگاه من شرارهها فسرد ![]() آری ای که در منی و با منی مدام وه که ديگرم اميد ديدن تو نيست تو گلی، گل بهار جاودان من زين سبب مرا هوای چيدن تو نيست ![]() |
||