رضايت
شعر از: محمدعلی سپانلو اجرای ترانه: مرضيه ![]() تو ساعتی، تو چراغی، تو بستری، تو سکوتی چگونه میتوانم که غايبت بدانم مگر که خفته باشی در اندوههايت! ![]() تو واژهای، تو کلامی، تو بوسهای، تو سلامی چگونه میتوانم که غايبت بدانم مگر که مرده باشی در نامههايت! ![]() تو يادگاری، تو وسوسهای، تو گفتوگوی درونی چگونه میتوانی که غايبم بدانی مگر که مرده باشم من در حافظهات! ![]() بهانهها را مرور کردم گذشته را به آفتاب سپردم به عشق مرده رضايت دادم يعنی همين که تو در دوردست زندهای به سرنوشت رضايت دادم ![]() |
||