خوش به حال غنچههای نيمهباز
شعر از: فريدون مشيری اجرای ترانه: پوران ![]() بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک، شاخههای شسته، بارانخورده، پاک آسمان آبی و ابر سپيد، برگهای سبز بيد، عطر نرگس، رقص باد، نغمهی شوق پرستوهای شاد، خلوت گرم کبوترهای مست ... نرمنرمک میرسد اينک بهار، خوش به حال روزگار! ![]() خوش به حال چشمهها و دشتها، خوش به حال دانهها و سبزهها، خوش به حال غنچههای نيمهباز، خوش به حال دختر ميخک - که میخندد به ناز - خوش به حال جام لبريز از شراب خوش به حال آفتاب. ![]() ای دل من، گرچه - در اين روزگار - جامهی رنگين نمیپوشی به کام، بادهی رنگين نمینوشی ز جام، نُقل و سبزه در ميان سفره نيست، جامت - از آن می که میبايد - تهیست، ای دريغ از تو اگر چون من نرقصی با نسيم! ای دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب! ای دريغ از ما اگر کامی نگيريم از بهار. ![]() گر نکوبی شيشهی غم را به سنگ، هفترنگش میشود هفتاد رنگ! ![]() |
||