افقِ روشن
شعر از: احمد شاملو اجرای ترانه: داريوش عکاس: پونه عکسها: آلمان - اردوگاه Dachau ![]() روزی ما دوباره کبوترهایمان را پيدا خواهيم کرد و مهربانی دست زيبايی را خواهد گرفت. ![]() روزی که کمترين سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادریست. ![]() روزی که ديگر درهای خانهشان را نمیبندند قفل افسانهئیست و قلب برای زندهگی بس است. ![]() روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است تا تو به خاطر آخرين حرف دنبال سخن نگردی. ![]() روزی که آهنگ هر حرف، زندهگیست تا من به خاطر آخرين شعر رنج جستوجوی قافيه نبرم. ![]() روزی که هر لب ترانهئیست تا کمترين سرود، بوسه باشد. ![]() روزی که تو بيايی، برای هميشه بيايی و مهربانی با زيبايی يکسان شود. ![]() روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بريزيم ... ![]() و من آن روز را انتظار میکشم حتا روزی که ديگر نباشم. ![]() |
||