سايه
شعر از: پونه آواز: عليرضا قربانی عکاس: پونه عکسها: رم ![]() هنوز هم گاهی پشت شيشههای مات که میروم خيال يکی دو ستاره سايهروشن مهآلود باغ يا نجوای دور چشمهای عطر رويای تو را دارد ... ![]() گاهی همين چند سطر دلتنگی غمگينتر از هر چه مثنوی فراق از ترانههای تو لبريز است ... ![]() گاهی ميان شعر وُ سکوت فهم نرگس وُ خواب زنبق که میپرد، پاورچينِ پلهها وُ غروب ياد تو در سينهی من است ... ![]() گاهی به درددلها وُ آب چشمههای خشکيده میجوشند گاهی به نقش فرشتهای شمع نقاشیام بلور میشود ... ![]() اين روزهای برفیِ کمرنگ وسوسهی انتظارم بريده نه به رويايی میبارم، نه به خيالی میشکنم ... ![]() اين روزها، با هرچه سواد وُ مشقِ سفر قهرم اين روزها، دلم برای آشيانهای نمیسوزد دلم برای گلدانِ مانده در راه، يا دلشورههای باد نمیسوزد ... ![]() اين روزها خواب حياط وُ حوض نمیبينم خواب تختهسياه وُ ترکه، خوابِ انار وُ انجير نمیبينم ... ![]() گاهی دو چشمِ آبی از لابلایِ پرده وُ شاخهها تمام روز با مناند گاهی ميان خميازههای اسفند ردی از عيد وُ آفتاب میآيد گاهی بازی باران وُ پنجره شيرينتر از حس سايهای، دلم را سِحر میکند ... ![]() گاهی ...، ولی هميشه چه عادت خموشی، چه علاقهی باران جز بهانههای دوریات نيست ... ![]() |
||