نشانی
شعر از: پونه اجرای ترانه: کوروس سرهنگزاده عکاس: پونه عکسها: سوئيس (لوزان) و با ياد سهراب ... يعنی يک روز اين راه بیمقصد وُ اين سکوتِ بیستاره آخرش به راه دل خواهد کشيد ...؟ ![]() کسی باورش نمیشد، ولی هنوز همان ظهر يکشنبه بود از خانه که بيرون زديم، ابرها روی هم، تا سقف بلند آسمان میرسيدند گفتم: "سردت نيست؟" گفتی: "خيالِ دلواپسی ندارم" با اين همه چراغِ بينِ راه، منی که از عطشِ معجزه برمیگشتم، حالا کنار درخت، ردپای پرنده، اينهمه همسايه با آسمان ...؟ ![]() دستم را بگير! برای گذشتن از خانههای ديوار به ديوار سقفهای کوتاه رديف خستهای از نئونهای خاموش پيادهروهای بسته از آوار و ساعتی به جيفهی در مات لحظههای ديروز هفتهای که گذشت، هفتهای که نمیرسد ... بيا ... دستم را بگير ... ![]() صدای شوخیِ باد میآيد بازی قمریها و سگی بیآزار انتظارِ سنگينِ شمارهای تا خيابان ... ![]() برای دستان تو اينجا آمدهام بوی موهايی که از شب پر رازترند برای حلول يک لبخند ذائقهی يک سلام لمس يک باغ ... ![]() گفتی: "اينجا چشمهی پر بارانی هست، با پلههايی که به چشمان من میرسند بالاتر از ستاره روی آن بام دور بالاتر از هر چه سقف شکسته وُ هر چه زنگوله است ... همت پلهها را که بگيری، به سرچشمهی آفتاب خواهی رسيد فقط بوسههای شمع، يادت بماند ..." ![]() |
||