سپيد، مثلِ
شعر از: پونه اجرای ترانه: فريدون فروغی ای گشته دلم بی تو چو آتشگاهی وز هر رگِ جانِ من به آتش راهی (عطار) ديگر صدايت نمیزنم میدانم که وقتت ناگزير وُ گريههايت ميانِ راه بود ... ![]() هر برگی به باغ میريخت، شب خواب زنبق وُ روزش به سوزِ باد میرفت دلداریام نباش! نه بهاری رسيده، نه بهانهای به خندههای کودکانه ... ![]() زندگی هنوز، همان رسم دلبستگیهای رويايیست يکی صورت ستاره میچيند وُ يکی صورتکهای کاغذی ... ![]() ديگر صدايت نمیزنم پايم اينسوی در وُ حرفم به پشتِ پا مانده است مثل دلوی شکسته، که با باران فقط ترانه میخوانَد ... ![]() آخر قصهها هميشه صفحهی سپيدیست، ساکت وُ خالی برای نگاه منتظری که خيره میماند آخر قصهها ... ![]() |
||