يادگاری
شعر از: پونه آواز: عبدالحسين مختاباد ![]() يک شب به رسم علاقه يک شب به اسم گلايه يک شب برای خبرهای نيامده ... همه میدانند! دلِ نمکگير، وقت گريه بيشتر میسوزد باشد، خودم مینویسم ... ![]() گيرم که صدا از گلویِ بستهی سنگ آمد گيرم که چنگِ نسيم، طاقتِ گلها را بُرد گيرم که بختِ پروانه، از عطرِ هر چه اقاقيایِ بدقول، دق کرد گيرم دلِ بیزبانِ من، آخرش با همين حرفِ دلتنگی پی خواب وُ خيالِ سادهاش رفت ... ![]() چند بافه نور میماند وُ جامی که لبش به ترانه میلرزد چشمانی که وقت رويا، مثل برکهها غرق ماهند و يک سکوتِ غمگينتر از سايه ... ![]() آخر دنيا، همين جاهاست ... ![]() |
||