آيينهها تهی است
شعر از: م. آزاد آهنگساز: مجيد انتظامی ![]() عروسکها را در شب تاراج کردهاند در شهر چهرهای نيست. ![]() در شهر دکانها باز باز و خالی و تاريک است. ![]() سوداگران سودايی از باد از باران (و از بيکاران) شکوه میکنند. ![]() سوداگران سودايی میگويند: "چه بارانی بیمانند! میدانيد؟ باران سختی آمد." ![]() و خريداران ناباورانه از همهی شهر ديدار میکنند: در پشت شيشهها، کنسرو چيدهاند و گل کاغذی. ![]() از آبهای کاشی دکانها، تصوير ماهيان قزلآلا را پاک کردهاند. ![]() در شهر تاکها را در خاک کردهاند. ![]() سوداگران سودايی در شهر خمهای خالی را بر سنگفرشهای خيابانها پرتاب کردهاند. ![]() در شهر چهرهها را در خواب کردهاند. ![]() |
||