ترمه
شعر از: نصرت رحمانی اجرای ترانه: ستار ![]() چشماش به دردناکی شبها بود شبهای دمگرفته طوفانی زيبايی غريب غمينی داشت چون ترمههای کهنهی ايرانی ![]() تابوت سينهاش تهی از دل بود يخ بسته بود جوی نگاه او گويی که سايههای فراموشان ماسيده بود بر تن راه او ![]() با جادوی شراب به خوابم بست بازوی گرم بر تن سردم بافت معتاد خون تلخ شياطين بود دردا، که سرب در رگ خشکم يافت ![]() آن شب دريد سينهی مردی را مردی که شادمانیاش از غم بود مردی که دربهدر پی خود میگشت مردی که قفلبان جهنم بود ![]() چشمش به دردناکی شبها بود شبهای دمگرفته طوفانی زيبايی غريب غمينی داشت چون ترمههای کهنه ايرانی. ![]() |
||