اينسوی شيشه
شعر از: پونه اجرای ترانه: سهيل نفيسی عکاس: پونه عکسها: آلمان (Titisee) لب ما شيار عطر خاموشی باد (سهراب سپهری) از احوال تو میپرسيدند خسته بودم وُ بارانیتر از هميشه پشت اين شيشههای بیروحِ سرد احوالِ آه را چطور میتوان نوشت ...؟ ![]() گفتم: از ابتدای مسافر، هميشه راهیست ابتدای راه، فانوس ابتدای فانوس، شعله و ابتدای شعله، من وُ تو بوديم ... ![]() شب از نيمه هم میگذشت. از دورها فقط صدای سوت هواپيمايی میآمد نه ماهی بود وُ نه هالهی اعجازی ... ديدم که سرزمين من اينجاست ترانههای من به قافيهی غربت شکستهاند (صدای اين ساز، به لای لجاجت بلند است ...) ![]() شيشهها را بستم فانوسی به دل دلی به راه ... ![]() |
||