بعدها
شعر از: فروغ فرخزاد آهنگساز و اجرا: ناصر چشمآذر ![]() مرگ من روزی فرا خواهد رسيد: در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبارآلود و دور يا خزانی خالی از فرياد و شور ![]() مرگ من روزی فرا خواهد رسيد: روزی از اين تلخ و شيرين روزها روز پوچی همچو روزان دگر سايهای زامروزها، ديروزها! ![]() ديدگانم همچو دالانهای تار گونههايم همچو مرمرهای سرد ناگهان خوابی مرا خواهد ربود من تهی خواهم شد از فرياد درد ![]() میخزند آرام روی دفترم دستهايم فارغ از افسون شعر ياد میآرم که در دستان من روزگاری شعله میزد خون شعر من ![]() خاک میخواند مرا هر دم به خويش میرسند از ره که در خاکم نهند آه شايد عاشقانم نيمهشب گل بروی گور غمناکم نهند ![]() بعدِ من ناگه به يکسو میروند پردههای تيرهی دنيای من چشمهای ناشناسی میخزند روی کاغذها و دفترهای من ![]() در اتاق کوچکم پا مینهد بعد من، با ياد من بيگانهای در بر آئينه میماند بجای تار مويی، نقش دستی، شانهای ![]() میرهم از خويش و میمانم ز خويش هر چه برجا مانده ويران میشود روح من چون بادبان قايقی در افقها دور و پنهان میشود ![]() میشتباند از پی هم بیشکيب روزها و هفتهها و ماهها چشم تو در انتظار نامهای خيره میماند بچشم راهها ![]() ليک ديگر پيکر سرد مرا میفشارد خاک دامنگير خاک! بی تو، دور از ضربههای قلب تو قلب من میپوسد آنجا زير خاک ![]() بعدها نام مرا باران و باد نرم میشويند از رخسار سنگ گور من گمنام میماند به راه فارغ از افسانههای نام و ننگ ![]() |
||